معانی و اصطلاح واژه میمند
میمند در لغت و اصطلاح به تعابیر مردمانش و آن چه صاحبنظران در پیرامون آن نقل میکنند تعابیر متفاوتی دارد، عدهای معتقدند اصطلاح و لغت میمند از دو واژه (می) و (مند) است که (می) به معنای شراب و (مند) به معنای مست و مستی است، اما تعبیر فلسفی این اصطلاح آن است که چون این روستا در قبل از اسلام حفر شده، مردان این نواحی (می) مینوشیدهاند و مست میشدهاند و این حفرهها را در اثر مستی میکندهاند.
عدهای دیگر عقیده دارند واژه میمند مأخذ از میمنت و مبارکی بوده است و عدهای نیز بر این باورند که مردمان این نواحی از میمند فارس مهاجرت کردهاند و چون در این ناحیه اقامت گزیدهاند آن را میمند نام نهادهاند.
ترجمهٔ کتیبههای میمند
هنگامی که کوهها در این میمند شکاف بردارند و افسانههای میمند به حقیقت بپیوندند گنجینهٔ میمند پدیدار میشود و فقط یک نفر میتواند به آن دست پیدا کند که او از سوی خورشید میآید و از طوایف بزرگ میمند میتوان به طوایفی که از نسل محمود میمندی وزیر نادرشاه افشار هستند، اشاره کرد.
مردم این روستا به جای سالها قطع رابطه با شهرها و روستاهای اطراف و ازدواج اهلی روستا فقط با خود سبب تصفیهٔ ژنتیکی این نسل شده و اهالی این روستا از نظر جسمی و بهرهٔ هوشی توانایی برتری نسبت به سایران دارند، اما طی سالهای اخیر به علت تزویج این نسل با دیگر مردمان و طوایف دیگر موجب تحلیل رفتن این توانایی شده است.
روستای صخرهای میمند واقع در شهرستان شهربابک از استان کرمان است.
میمند روستایی صخرهای و دستکند با چند هزار سال قدمت یادآور ایامی است که انسانها خدایان خود را در بلندای کوهها جستجو میکردند و کوه نشانه استواری و توان و پایداری و اراده شناخته میشود.
این بنای دستکند باستانی، بیگمان از نخستین سکونتگاههای بشری در ایران به شمار میرود، دورانی که هنوز ایرانیان مهرپرست بودند و کوهها را سپند میشمردند، باوری که بعدها نیز جلوه دیرینگی و دینی داشت و همانگونه که حضرت موسی در کوه طور به پرستش میپرداخت و پیامبرگرامی اسلام نیز در غار و کوه حرا به پیامبری مبعوث گردید.
به هر تقدیر چند هزار سال پیش از این، انسانهایی دل سنگها را شکافتند و یادگاری را به جا گذاشتند که امروزه پس از گذشت سالیان همچنان نماد عزم و اراده و اقتدار اجداد ایرانی بهشمار میرود.
هنوز کسی واقف نیست که این مجموعه به دست چه کسانی بوجود آمده و انگیزه این مردمان از احداث چنین بناهایی چه بوده، اما انگیزه مردمان آن زمان بسیار مورد اهمیت قرار دارد، چون در آن زمان و با آن وسایل ابتدایی، آفرینش چنین مجموعة با عظمتی با معماری بینظیر فابل تحسین است.
عدهای از محققین نیز معتقدند که مهرپرستان از غارهایی که با دست در دلکوه کندهاند فقط برای عبادت و دفن مردگان استفاده میکردند و بعد از مدتی بنا به اضطرار ناشی ازآب و هوا و یا هر عامل محیطی مؤثر دیگری، این غارها را برای سکونت برگزیدهاند. آئین مهرپرستی قبل از ظهور آئینزرتشت در ایران رواج داشته و تا مدتها پس از ظهور وی نیز ادامه داشتهاست.
میمند به دلیل استحکام دفاعی در طول تاریخ کمتر دستخوش تحولات کالبدی و اجتماعی شدهاست و بیشترین تغییر در آن مربوط به چند دهة اخیر میباشد.
این تمدن در ابتدا برگرفته از آئینمهرپرستی و بعد از آن آئینزرتشت بودهاست. در زمان ساسانیان شهربابک به عنوان زادگاه بابک سرسلسلة ساسانی مورد توجه خاص آنها بودهاست. پس از ظهور اسلام و ورود آن به ایران مردم میمند که به آئینزرتشتی معتقد بودند به اسلام گرویده و مذهب شیعه را پذیرا گشتند.
میمند روستایی است با سههزار سال قدمت. اشیایی که در آن یافت شده نشان از دوره ساسانی دارد و در گویش مردمانش هنوز واژههای پهلوی ساسانی شنیده میشود. آب و هوایش کوهستانی است؛ زمستانهای سرد و تابستانهای معتدل.
دشتهایش در گذشته پوشیده از درختهای بادام و پسته کوهی بوده و امروز هم کم و بیش این درختها در دشتهای اطراف دیده میشوند.
شغل اصلی مردم روستا دامداری است. آنها در چهار ماه اول سال به دشت میروند به دامداری. در چهار ماه بعد مشغول باغداری میشوند و میمند سکونتگاه زمستانی آنهاست. قدیمها، زمستانهای اهالی میمند به ساخت صنایع دستی میگذشت؛ نمدمالی و فرشبافی و گلیمبافی و سبدبافی. اما این روزها این کارها چندان رونق ندارد.
معمولاً آدمها برای ساختن خانههایشان سنگ روی سنگ میگذارند، اما در میمند اتفاق دیگری میافتد، دستها اینجا به کار دیگری میآید. این خانهها از برداشتن خاک و سنگ شکل گرفتهاند. ادامه مطلب ...
گــــــر کــــه باشد مایــــه ی فخـــــر و غـــــرور بــــابکان
یک اثــــــــــر کافــــــی بــــــود او را ز عهـــــد باستــــان
این اثــــر دانـــــی چه باشد؟ کــــــوی پر فـــــرهـــاد ما
خطه ی میـــمنــــد، یـــعنـــی بیسـتــــون آبــــــــــاد ما
ای بسا فــــرهــــادهــــا در خــــواب شیــــرین رفته اند
تـا بــه قلـــب سنگهــــای سخت سنگین رفتـــه انــــــد
خـــانــــــه کنــــدن در دل این کـــــــوههــــای سربلنـــد
ای بسا سرهــــای ســـودایـــی فکنــــده در کـــــمنــــد
زان اگـــر خواهــــد نشان از قـــــدمت و تـــــــاریــخ کس
شهــــر مــا را خـــــانه هـــــای سنگی مــــــیمنـــد بس
اقتصــــاد شهـــربــــابــــــک بیشتـــــــر در روستــــاست
دامـــن سبــــز طبیــــعت سایــــه ی لــــطف خـــداست
بــــــانـــــــوان روستـــــــا نــــــان محلــــی می پــــــزند
در تنــــــور عشـــق، احســـان محلـــــی مــــی پــــــزند
بانــــوان ، فصـــل درو عطــــر تبســــم مـــــی زننـــــــد
شانــــــــه ها بر کـــــاکــــل زرین گنـــدم مـــی زننــــــد
دختــــران روستــــــــــــا زینــــت نگـــــار قـــــالـــــی اند
سربــــــــــــداران محــــبت ، پــــای دار قــــالــــــی انـــد
پیـــــــــرزن می ریسد از پشــــم طبیــــــعی دوکهـــــــا
دختــــــرک بـــر تـــــار قــــالـــــی می نشانــــد کوکهـــا
می کشد از لابــــــلای هــــر نــــخ قــــــالــــــی ســـرک
دستهـــــــــــــای رنگـــــی و انگشتهـــــای پـــر تـــــــرک